همه چیز درباره قلعه جنی کیش
تاریخ انتشار: ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ | کد خبر: ۴۰۱۸۷۶۷۹
به گزارش بازرگانی خبرگزاری مهر، مسافرانی که قصد سفر به کیش را دارند و در میان جاهای دیدنی آن جستجو کردهاند، حتماً نام قلعه جنی کیش را هم شنیدهاند. اگر شما هم در نظر دارید که با خرید بلیط کیش رهسپار این جزیره زیبا در آبهای خلیج فارس شوید، برای مطالعه مطلب زیر همراهمان باشید.
قلعه جنی کیش کجاست؟قلعه جنی یکی از مقاصد تفریحی و البته ماجراجویانه جزیره کیش در استان هرمزگان است که به دلیل ماهیت رازآلود و وهمناک خود و افسانههایی که بین مردم محلی رواج دارد، بین گردشگران و به ویژه جوانان محبوب شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این جاذبه که در غرب جزیره کیش واقع شده، درگذشته کاربری نظامی داشته، اما به دلیل مرگ مشکوک چند سرباز خالی از سکنه شده است. همچنین شایعات و گزارشهایی از دیده شدن اشباح و اجنه و شنیده شدن صداهای هولناک از آن شنیده میشود و مدتهاست که دیگر هیچ استفادهای ندارد. در ادامه با داستانها و روایتهایی که باعث شدهاند این قلعه به نام قلعه جنیها معروف شود، آشنا میشویم.
داستان قلعه جنی کیشبسیاری از مسافرانی که با بلیط تهران کیش به این جزیره سفر میکنند، علاقمند به داستانهای قدیمی و ماوراءالطبیعه هستند. دراینمیان، برخی از آنها که شجاعت به خرج داده و پا به قلعه متروکه جنی گذاشتهاند، از صداهای وهمناکی گفتهاند که پیرامون قلعه به گوش میرسد؛ صداهای ناله مانندی که از دل چاه آب این قلعه شنیده میشود، صدای پا و حرکات مختلف، صدای همهمه و زمزمه و صداهایی که هر یک میتوانند ترس را مثل خوره به جان آدم بیندازند! تجربه برخی دیگر از افراد، از سنگینی فضای داخل قلعه و همچنین دیدن سایهها و اشباح عجیب و غریب حکایت دارد.
ماجرای قلعه جنی کیش به دو داستان مرموز و ترسناک برمیگردد که بین مردم محلی رواج دارد. هر دوی این روایتها از شوم بودن و بروز اتفاقات ماوراء الطبیعی در این نقطه از جزیره حکایت میکند.
روایت اول که تقریباً بیشتر اهالی جزیره آن را باور دارند، داستان مرگ مشکوک ۴ سرباز در این قلعه است. این قلعه تا حدود دهه ۴۰ شمسی به عنوان یک دژ نظامی کاربرد داشت و مقر ژاندارمری جزیره کیش یا پاسگاه هنگ مرزی به حساب میآمد؛ اما یک روز صبح، زمانی که سربازان برای تعویض شیفت به قلعه آمدند، با جسد ۴ سربازی مواجه شدند که برای کشیک شبانه در قلعه حضور داشتند. اجساد این چهار سرباز در وضعیت عادی نبود و به شکل عجیبی سیاه و کبود شده بود. در چهرههای سربازان مرده نشانههای ترس و وحشت ناگهانی به وضوح مشاهده میشد و هیچ توجیهی برای اتفاقی که رخ داده بود، وجود نداشت. تنها مسئلهای که همه به آن باور داشتند، این بود که اتفاقی غیرطبیعی و هولناک در شب گذشته به وقوع پیوسته است.
پس از این اتفاق بود که سربازان و فرماندهانشان دیگر حاضر به ماندن در این مکان مخوف نشدند. به این ترتیب این دژ قدیمی تخلیه و ماجرای سربازان کشته شده، به اصلیترین ماجرایی تبدیل شد که جنزدگی این مکان را تأیید میکرد.
داستان دوم که به اندازه داستان سربازان ترسناک نیست، اما در ذهن مردم محلی جا افتاده، آن داستان رانندهای است که ناخواسته به عروسی جنیان رفت. از قرار معلوم، یک راننده تاکسی مسافری را برای بازدید از کشتی یونانی به این محل رسانده و سپس زمانی که در انتظار بازگشت مسافرش بوده، سری هم به قلعه جنی میزند. در این زمان که حوالی غروب آفتاب بوده است، راننده تاکسی داستان ما متوجه برپا شدن سوروسات عروسی و بساط جشن و پایکوبی در قلعه جنی شده و در اوج شگفتی متوجه میشود این جشن، نه عروسی انسانها که عروسی جنیان است؛ چرا که شرکتکنندگان عروسی همگی لباسهای بلند سفیدرنگ به تن کرده و البته به جای پای آدمیزاد، سم داشتند! این روایت را راننده تاکسی برای اهالی جزیره تعریف میکند که به عنوان روایتی از تسخیرشده بودن قلعه جنی کیش در ذهن مردم میماند.
بسیاری معتقدند این روایتها صرفاً زاییده ذهن مردم است و صرفاً به دلیل رازآلود بودن برای مردم جذابیت پیدا کرده و افراد مختلف به آن دامن زدهاند. از سوی دیگر برخی معتقدند حتی اگر الان هم به قلعه جنی بروید، شاهد برخی اتفاقات غیرطبیعی خواهید بود و حتماً دلیلی برای این روایتهای ترسناک وجود دارد.
تاریخچه قلعه جنی کیشاز همه این حرفها که بگذریم، بد نیست بدانیم اساساً تاریخچه قلعه جنی کیش چیست و علت ساخت آن چه بوده است. اگرچه درباره تاریخ ساخت و قدمت این قلعه اطلاعات دقیقی در دست نیست؛ اما بیشتر کارشناسان معتقدند که در زمان حمله پرتغالیها به خلیج فارس و جزیره هرمز، در قرن هفدهم ساخته شده و از همان ابتدا کاربری نظامی داشته است. البته برخی نیز معتقدند نقشه و معماری این قلعه به ساختمانهای دهه ۲۰ و ۳۰ شمسی شبیهتر بوده و قدمت این قلعه کمتر از آن است که به دوران حمله پرتغالیها برسد.
آنچه در مورد آن اتفاق نظر وجود دارد، این است که این بنا با اهداف نظامی ساخته شده و معماری آن به گونهای است که برای دیدهبانی، تیراندازی و استقرار تکتیراندازها و نگهبانی تناسب دارد.
داخل قلعه جنی کیشبرای اینکه بتوانید از قلعه جنی در کیش و بخشهای داخلی آن تصور بهتری داشته باشید، بد نیست به پلان و طرح این بنا اشاره کنیم. ساختمان قلعه جنی، برخلاف بسیاری از قلعههای تاریخی که بناهایی مدور هستند، به شکل مستطیل طراحی شده و در دو نقطه روبروی هم، دارای دو برجک بزرگ و وسیع است که برجکهای دیدهبانی و تکتیراندازی هستند.
دیوارهایی که دورتادور این قلعه را احاطه کرده، دیوارهایی بسیار مستحکم هستند که باعث میشدند نفوذ به قلعه دشوار باشد. به علاوه یک باغچه کوچک در مرکز قلعه دیده میشود. در داخل قلعه نیز چندین اتاق تودرتو و اتاقهایی به شکل L وجود دارد و برای دسترسی به بالاترین نقطه برجکها هم راهپلههایی قدیمی ساخته شده است.
ورود به قلعه جنی کیش در شببازدید از قلعه جنیها کیش در شب و ورود به آن در ۲۴ ساعت شبانهروز امکانپذیر است. شما میتوانید بدون هیچ مشکل و هزینهای از آن دیدن کنید. بازدید در شب نیز بدون مانع است؛ اما بسیاری از افراد معتقدند بعد از غروب آفتاب حضور در این قلعۀ تسخیرشده، کاری مخاطرهآمیز بوده و ممکن است به رویارویی با اجنه منجر شود. البته قسمت ورودی قلعه مسدود شده است؛ ولی تقریباً به راحتی میتوانید از موانع و بلوکهای مسدودکننده عبور کنید و وارد قلعه شوید.
آدرس قلعه جنی در کیش و نحوه دسترسی به آنقلعه جنی در غربیترین نقطه جزیره کیش، در جاده جهان، در نزدیکی کشتی یونانی، کمی قبل از رسیدن به آخرین میدان قرار دارد. برای رسیدن به این نقطه میتوانید از تاکسیها یا وسایل حملونقل عمومی جزیره که به مقصد کشتی یونانی حرکت میکنند، استفاده کنید. همچنین، باتوجهبه فاصله ۱۰ دقیقهای این جاذبه با فرودگاه کیش، میتوانید بازدید از آن را به آخرین روز سفر خود منتقل کنید و پس از تماشای آن، با بلیط کیش تهران ارزان به پایتخت بازگردید.
سفر هوایی به جزیره کیش با بلیط هواپیما ارزان تریپقطعاً سفر به جزیره کیش، هزینههای خود را دارد؛ اما با خرید بلیط هواپیما ارزان میتوانید در مدیریت بودجه سفر خود تا حد زیادی صرفهجویی کنید. آژانس هواپیمایی تریپ با ۱۸ سال تجربه در حوزه توریسم، ارزانترین بلیط هواپیما را به تمامی فرودگاههای داخلی و فرودگاههای بینالمللی خارجی ارائه میکند. شما میتوانید با مراجعه به www.trip.ir پرواز موردنظر خود را با قیمتی مناسب رزرو کنید.
این مطلب، یک خبر آگهی بوده و خبرگزاری مهر در محتوای آن هیچ نظری ندارد.
کد خبر 6086236منبع: مهر
کلیدواژه: جزیره هرمز جزیره کیش فرودگاه کیش کسب و کار کسب و کارهای اینترنتی نکسفون طراحی داخلی بابلسر تبلیغات اینترنت ساعت هوشمند کود شیمیایی صنعت پوشاک صنعت برق نورپردازی دیجی کالا ساندویچ پانل قلعه جنی کیش جزیره کیش روایت ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۴۰۱۸۷۶۷۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نظربازی با اصفهانِ اردیبهشتی
ایسنا/اصفهان نویسندۀ سفرنامۀ «در کلمات هم میشود سفر کرد» داستاننویس و فیلمسازی است که از زیباییهای اصفهان در روایت سفرش به این شهر در هنگامۀ پاییز میگوید، اما حتی در این سفر پاییزی نیز خاطرۀ شیرین سفرهای اردیبهشتیاش به نصفجهان را به یاد میآورَد.
آدم باید خیلی بیذوق باشد که به اصفهان سفر کند، در دل طبیعت و باغات آن غرقه شود، میان معماری نابش از این سو به آن سو برود و تاریکروشنِ ادبیات و تاریخ این دیار را تجسم کند، اما شوری در وجودش هویدا نشود! در وجود این شهر شوریده همواره رازها و استعارههایی پنهان بوده است که شاید با دیدگان به نظر نیایند، اما حس میشوند، سرها را پرشور و دلها را حیران میکنند. آنهم نه به وقتی که شهر در بینقصترین روزگار خود به سر میبرد، بلکه در همین زمانۀ ما که مسافران، زایندهرود را کمآب یا بیآب میبینند، بیغشترین آثار معماری را زخمی و بیرمق در اسارت داربستها دیدار میکنند و در خیابانها یا کوچههای شهر هزاران چالهچوله و نازیبندگی خودنمایی میکند، باز هم دیدن اصفهان آدمی را به هیجان میآورد و همزمان آرامشی دلنشین به او میبخشد.
نمونۀ آن را باید در سفرنامۀ نهچندان معروف اصغر عبداللّهی از اهالی قلم کمنظیر جنوب ایرانمان، یعنی آبادان گرم و صمیمی یافت. عبداللّهی در همین روزگار ما به اصفهان میآید و در خاطرات سفرش موسوم به «در کلمات هم میشود سفر کرد» پا به این شهر میگذارد. او نیز برخی کموکاستیهای شهر اصفهان به چشمش میآید و آزارش میدهد، اما از یادداشتش به نصف جهان معلوم است که خیالش به پرواز درآمده و اشتیاقی یافته که بازتابش در قلم او یافتنی است.
گلچینان گلچینان به سمت چهارباغ
اصغر عبداللّهی، داستاننویس و فیلمساز، در این سفر که روایتش را به قلم میآورد، هنگامۀ پاییز است و از زیباییهای اصفهان در این موسم فراوان میگوید. اما او بارها به اصفهان پا گذاشته و چهار فصل آن را دیده است، و حتی در این سفر پاییزی نیز خاطرۀ شیرین سفرهای اردیبهشتیاش به نصف جهان را در یاد دارد و میگوید:
«اصفهان شهری نیست که در یک نظر و یک سفر کشف شود. اگر بهدلخواه مسافر اصفهانی، اردیبهشت هم ماه خوبی است برای نظربازی با شهری که پُر از تکههای کوچک نقاشیهای لاجوردی و فیروزهای است. هم آفتاب دارد، هم نمنم باران و نرمهبادی که از روی میوههای خوشطعم درختان کویری گذر کرده است.»
عبداللّهی از نویسندگان قدر و آگاه به ادبیات، تاریخ و فرهنگ ایرانزمین است. همین مسئله نیز بر منحصربهفردشدن داستان سفرش به اصفهان تأثیری مهم گذاشته است. او سفرنامهای دارد که مثل اصفهان جان و روحی در آن میتوان یافت. عبداللّهی در این گزارش سفرش به زیبایی از قدرت خیال و تخیل نویسندگی خود بهره میبرد و غالباً در دیدار با جایجای شهر به یاد اثری مکتوب در ادبیات یا تاریخ میافتد و به زیبایی با اصفهان کنونی پیوند میدهد که شاید از پس خاطر و نوشتار هرکسی بر نیاید.
این داستاننویس در همان ابتدای کار از خوانندهاش میخواهد که پیش از هر جاذبهای به دیدار چهارباغ برود: «سلانهسلانه یا به قول قجرها گلچینان گلچینان برو به به سمت چهارباغ» وقتی به چهارباغ میرسد، همزمان با دیدن این خیابان شگفتانگیز یادش به داستاننویسان نامدار اصفهان میافتد. و میگوید در چهارباغ باید با داستاننویس اصفهانی، علی خدایی، قدم زد.
فقط خدایی نیست. این آبادانی وقتی در اصفهان درختان و گلها را در جایجای شهر میبیند و وقتی آواز پرندگان چون آهنگی دلنواز به دلش مینشیند، یاد نویسندۀ فرانسوی، آندره مالرو میافتد؛ رماننویسی که رُستنیهای نصف جهان سرمتش و بهگفتۀ عبداللّهی در گوشهای از خاطراتش چنین به آنها اشاره میکند: «گل ابریشم سرخ و گلهای کاغذی افشان و سه گل ارغوانی بر یک درخت انار در حیاطی [...].»
بعد به یادمان میآورد که مالرو، مالرویی که تمام دنیا را زیرپا گذاشته بود، حساب سه شهر اصفهان و ونیز و فلورانس را از همۀ دنیا جدا میکرد، چون هیچ شهر دیگری به پای زیبایی و شکوه و شیدایی این سه نمیرسد. گشتوگذار در اصفهان، نویسندگان یا کتابهای ادبی بسیار دیگری را به خاطرش میرود. «صادقممقلی؛ شرلوک هلمس ایران یا داروغۀ اصفهان» اثر کاظم مستعانالسلطان و «ده قزلباش» اثر حسین مسرور سخنیار اصفهانی از آن جملهاند.
آدمهایی دیدم که دیگر زنده نیستند
عبداللّهی با قدمزدن و گشتن در اصفهان بهجز ادبیات، تاریخ را هم پوینده و جاندار در برابر دیدگانش میبیند. وقتی در عمارت چهلستون است، ظلالسطان، شازده قجری و حاکم اصفهان را میبیند که چطور دستبهکمر دستور میدهد تا آدمهایش نقاشیهای این بنای باشکوه را و گچبریهای ظریفش را با هرچه که به دستشان میآید، تخریب کنند.
بعد در غیاب این شازده قجری پا به اندرونی معروفش میگذارد! همان جا که حالا موزۀ هنرهای تزئینی و معاصر شهرمان شده است و تاریخ خودش را دارد، همان جا که قرنهای درازی به رکیبخانه شهره بود. در اندورنی، عبداللّهی ویلفرد اسپاروی اهل انگلستان، معلم سرخانۀ بچههای ظلالسطان را میبیند. او در دل این موزه، همان لحظهای از تاریخ اصفهان را به چشم میبیند که اسپاروی با خانوادۀ ظلالسطان بهصورت گروهی نمایشنامۀ «توفان» شکسپیر را اجرا میکنند، گویی که خیلی از این نمایش نمیگذرد و دیوارهای عمارت هنوز آن را به یاد دارند. بعد فرزندان حاکم اصفهان یا نوههای ناصرالدینشاه دور هم با معلمشان داستانی از ادگار آلن پو میخوانند.
و همۀ اینها را عبداللّهی میبیند! درگذشتگان بسیاری در یادش جان میگیرند. حتی ناصرخسرو و شاردن و گوبینو و دهها نفر دیگر را میبیند که هنوز ردشان در اصفهان پیدا میشود؛ همانطور که در دل هر بنای تاریخی و کوچه و خیابان و منظرۀ شهر آیندۀ این دیار را هم به تماشا مینشیند.
او این آینده را در عکسها میبیند، مثلاً جایی که از دانشجویان دانشکدۀ هنر اصفهان مینویسد: «برو به عمارت پُرنقش و نگار و به سقف نگاه کن و به یاد بیاور که تصویری از تو در تعداد زیادی از این عکسهای دانشجویان احتمالاً دانشکدۀ معماری حالیه که در غیبت شازده در عمارت توحیدخانه مستقر هستند خواهد بود. آنها تو را به یاد نمیآورند، تو هم آنها را فراموش خواهی کرد اما در این عکسهای دیجیتال باقی خواهی ماند.»
بعد در جایی دیگر دوباره از عکاسی مردم اصفهان و مسافرانش و از عکسهایی که عمرشان بیشتر از آدمهاست برایمان تعریف میکند؛ همان عکسهایی که وقتی عبداللّهی به آنها خیره میشود، احساساتش را دربارهشان اینگونه نشان میدهد: «آدمهایی دیدم که دیگر زنده نیستند. و غم ملایم خودخواستهای در من مِهِ متراکم میشود.»
مرجع:
عبداللّهی، اصغر (۱۴۰۰)، «در کلمات هم میشود سفر کرد»، تهران: چشمه.
انتهای پیام